چهل و خورده ای سالش است.از آن زنهای به شدت درگیر که سرش به کارهای خانه و شوهر و فرزندانش گرم استوقتی برای خودش ندارد.از قضا همسرش هم توجه چندانی به او ندارد.شاید بی توجهی همسر خودش را اینگونه در ظاهر زن نشان دهد، دست های چروکیده از شستشوی زیاد،موهایی که دیر به دیر رنگ میشوند. یادش میرود زیبایی ها و نگی هایش را.شاید،نگی را،جایی در حین جارو کشیدن،با خاک انداز جمع کرده و دور ریخته باشدش.

آمد پیشم که کمی بیارایمش. عروسی یکی از نزدیکانشان بود. وقتی رسیدم به چشمها و مژه های بلندش،گفتم: عجب مژه هایی داری! 

لبخند زد. لبخندش ذوق داشت. گفت: از ما گذشته دیگه.

در حین انجام دادن کارم اما هی نگاهم میرفت سمت لبخند کم رنگ روی لبهایش.

 زیبایی ها را ببینیم و از آنها تعریف کنیم. حتی اگر نتیجه اش یک لبخند کم رنگ چهل و خورده ای ساله باشد . 

 

 

 

سالهای دور از خانه ۲!!

بلند مرتبه پیکر، بلند بالا سر....

آن نیمه شب ِهولناک...!

  ,رنگ ,لبخند ,های ,خودش ,مژه ,    ,لبخند کم ,کم رنگ ,چهل و ,در حین

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود پروژه آمار قیمت طلا معاملات طلا درب کرکره برقی|کرکره اتوماتیک در اصفهان|کرکره برقی در اصفهان|درب اتوماتیک فناوری اطلاعات و ارتباطات هواشناسی آذربایجان آهنگ جدید اهنگ جدید English is Easy مجله مسکن کیان گروه صنعتی اتاق سازی امیر جعفری dubai